از دوران کهن سرزمینی که اکنون به ایران می شناسیم جدا از مواقعی که مستقل بوده
– که آن خود مطلب دیگری است -به تمامی یا بخش هایی از آن جزء حاکمیت دولت های خارجی و داخلی قرار می گرفت و مردمان این سرزمین نیز مرتبا کشورشان تغییر می کرد .
آشور و بابل و دیگر حکومت های بین النهرین گاهی قسمت هایی از سرزمین و تمدن کهن ، مستقل و مردمان تقریبا یکدست عیلام را ضمیمه ی حکومت خود می کردند .
با ورود مهاجرین اقوامی چون ماد ، پارت و پارس بخش هایی از ایران کنونی و مردمانش جزء حکومت ماد و بعد از آنان پارس ها نیز این سرزمین را به حاکمیت خود در آوردند .
پس از اینان مقدونی و یونانیان ، دهه ها متصرفات و کشور پارس ها را به امپراطوری خود ملحق و بعد از آنان اشکانیان پارت و ساسانیان نیز .
اعراب حجاز تمام کشور ساسانی را ضمیمه ی حکومت خویش قرار دادند .
پس از اعراب مردمان آسیای میانه و مغول ها و سلجوقیان و دیگران نیز چندین بار به همین روال اقدام کردند .
حکومت عثمانی و صفوی یکی پاره ای از آن و دیگری مناطق بسیاری از ایران را تحت حکومت خود در آوردند .
روسیه تزاری نیز سرزمین های زیادی از حاکمیت قاجار را به کشور خود ضمیمه و اقوام گوناگون را در یک کشور گرد هم آورده بود .
پس از آن با نام کشور شوروی و نیز با تشکیل مجددا روسیه اکثر آن سرزمین ها اکنون ملیت و کشور مستقلی را تشکیل می دهند .
در طی تاریخ گاهی کشور یا مناطقی از آن تحت حکومت یکی و گاهی جز کشور دیگری قرار می گرفت و دایما سرزمین ها و اقوام آن بین کشورها و اقوام فاتح دست به دست می شدند .
گاهی جز سرزمین آشور و گاهی هخامنش ، گاهی جز امپراطوری عباسی و گاهی سلجوقی .
گاهی بنام سرزمین پارس خوانده می شد و گاهی کشور ایران .
در این میان مردمان به آنجایی خوانده می شدند که بستگی می داشت سرزمینشان جز کدام حکومت و کشور قرار می گرفت .
و اکنون نیز یکی عراقی ، ترکیه ای و ایرانی است و دیگری آذربایجانی ، گرجی ، ارمنی ، تاجیکی ، افغانی و پاکستانی …
شاید در مورد باستان نتوان تعریف ملت و هویت ملی را برای مردمان آن دوران منظور کرد که نیز نمی توان ، زیرا در گذشته مفهومی بنام ملیت وجود نداشت .
اما طی دوران اخیر و بویژه قرن اخیر از ملیت می توان یک تعریف سیاسی داشت .
یک قوم ممکن است دیروز ملیت فلان کشور را می داشت و امروز ملیت کشور دیگری .
و یا ممکن است هویت ملی افراد یک قوم ، امروز چیزی باشد و فردا چیز دیگری .
این مسئله نه تنها در ایران که در تمام جهان رخ داده و چه بسا رخ خواهد داد .
لذا هویت ملی یک تعریف و امر کاملا سیاسی و هویت قومی یک اصل درونی است .
پس بدون شک هویت قومی یک فرد بر هویت ملی او کاملا ارجح است .
مثلا ممکن بود در گذشته عثمانیان لرستان بزرگ و مردمان لر را ضمیمه ی خاک خود می کردند در آنصورت امروز من نیز ملیت ایرانی نمی داشتم .
اما در هر حال چه در عثمانی می بودم چه اکنون که در ایران هستم ، هویت قومی من لر می بود و هست ، اگر چه به ملیت ایرانی خود علاقمندم .
از این رو هویت قومی و ملی من بهتر است به ملت لر متمایل باشد .
کما اینکه طوایفی از لر وجود دارد که اکنون هم در عراق ساکن هستند و هم در ایران ، عده ای از آنان ملیت عراقی و عده ای ایرانی ، ولی بدون شک هویت قومی هر دو لر محسوب می شود .
و یا بعنوان مثال اکنون یک بلوچ در ایران همانقدر هویت ملی ایرانی دارد که همتبارش در پاکستان هویت پاکستانی .
پس هر فردی نخست دارای هویت قومی و سپس هویت ملی است ، لذا در اینگونه موارد هویت قومی بر ملیت اولویت دارد .
در این بین مباحث و مسایل بیراه ، غیرمنطقی و گاهی فریبکارانه با اظهار اینکه فلان سرزمین یا قوم در گذشته جز این کشور بودند و یا چنین و چنان بود کمترین منطقی در آن وجود ندارد زیرا دیگر کشورها هم می توانند چنین ادعایی داشته باشند .
و نیز چه بسا تضمینی وجود ندارد که در آینده نیز مرزها تغییر نکنند .
و نیز در عصر معاصر حکومت های تمامیت خواه و غیر دموکراتیک معمولا یک قوم را در مرکز اقوام قرار داده و با ابزار گوناگون تلاش می کنند دیگر هویت های قومی را یا نابود کنند و یا به تحریف آنان بپردازند و برای آنان یک هویت ملی ایجاد و بر هویت قومی ارجحش کنند .
” به روز به “