نزدیک به چند سده است که آموزه های “شیعه” بنیاد باور و فرهنگ دینی غالب در مناطق لرنشین را تشکیل داده است. مردمی که در گذشته بسته به طبقه اجتماعی و یا شیوه زندگی یا بی دین بودند و یا پیرو “یارسان” (دین کهن لرستان) و … بودند, رفته رفته و پس از وقایع سیاسی اجتماعی در چند قرن گذشته همانند برخی دیگر مردمان ایران به شیعه روی آوردند. اما این باورها در نزد مردم جنبه سیاسی نداشتند و به خصوص در بین لرها هیچگاه ملای شیعه وجود نداشت تا دوره متاخر که به دلیل همجواری با مناطق اصفهان و یزد و کاشان و … که از مراکز شیعه پروری و ملاپروری بودند و میباشند , کسانی بسیار انگشت شمار در بروجرد و خرم آباد و … پیدا شدند و به حوزه ها رفتند و عنوان آیت اللهی کسب کردند. که بزرگترین آنها هم که آیت الله بروجردی بود از مخالفان دخالت روحانیون در سیاست بود. باورهای دینی در بخش باورمند مردم لر هر چه بود محدود به شناخت آنان از برخی شخصیتهای تاریخی دینی و نیز آداب دینی از جمله نماز و روزه و … بود. جامعه لر هرگز یک جامعه ملا پرور نبوده و فرهنگ پا منبری و تایید حکومت دینی و اندیشه دین در مسایل سیاسی در بین مردم لر تا چند دهه گذشته که جمهوری اسلامی آمده به هیچ عنوان وجود نداشته است. در این دوره است که فصل جدیدی از شیعه گری که همانا تایید و تصدیق و حمایت از شیعه در مسند قدرت است باز میشود و فرهنگ عمومی جامعه لر را تحت تاثیر قرار میدهد. از طرفی ناسیونالیستهای ایرانی هم که منافع خود را در تقویت شیعیسم میدانند ,معمولا قلم نقد خود را برای دستورات و باورهای خرافی در شیعه به کار نمیگیرند و در عوض به اسلام ستیزی روی می آورند. گرچه شیعه از فرقه های اسلام است اما در عمل به دلیل داخلی بودن و یکی از ارکان ناسیونالیسم فارسی ایرانی بودنش نوعی مصونیت دارد در برابر اسلام سنی که متولیش در برون مرز است و گزندهایش در کتابهای تاریخی این طیف ناسیونالیست مندرج است.
تا قبل از حکومت جمهوری اسلامی , آزادیهای احتماعی نزد مردم لر به خصوص در روابط بین زن و مرد آزاد بوده و پوشش دختران و زنان نیز به هیچ روی نشانی از حجاب اسلامی نداشته است و بافتن گیسوان و آویزان کردن آنها و نیز سربندی رنگی و تزئینی که ارتباطی به دین ندارد بسیار معمول بوده است چنانچه هنوز این پوشش علیرغم محدودیتهای پوشش پابرجاست. همچنین در ترانه های فولکلور و عاشقانه مردم لر نیز آزادی از قید و بندها و محدودیتهای دینی هویدا است. از این رو با ایجاد حاکمیت شیعی برخی آداب و رسوم اجتماعی شیعی جایگزین سنتها و آیینهای کهن دیار لرستان شده و لعابی خرافی بر روی افکار و سنتهای جامعه لر کشیده شده است. رفته رفته محدودیتهای ناشی از دستورات شیعی به ارزش جمعی تبدیل شده و فرهنگ عمومی مردم لر را متحول ساخته است. البته ناگفته نماند که ازادیهای شخصی و اجتماعی برآمده از فرهنگ عمومی مردم لر نتیجه سیاستهای رژیم لرستیز پهلوی نبوده , بلکه فرهنگ عمومی مردم لر در دوره پهلوی مورد هجمه و تجاوز واقع شده بود.
در عصر جدید تر به سبب مرزنشینی و کشته شدن تعداد بسیاری از مردم لر در جنگ بین ایران و عراق و متعاقبا تبلیغات دولت بین خانواده های انها از میان مردم چه خانواده شهید و چه از خانواده های سادات و دیگر افراد , به وفور ملا و پاسدار و بسیجی پرورش یافته اند و از همراهان حکومت به شمار می آیند و اینان همواره در برابر تبعیضات اقتصادی و اجتماعی حاکمیت در سرزمین خود بی تفاوت هستند.
با این وجود تراژدی جامعه لر در اینجاست که مردمی که توانستند بر سرکشی های طبیعت زاگرس بخروشند و زندگی های دشوار را تجربه کنند و در برهه های مختلف تاریخ پنجه در پنجه دول داخلی و خارجی متجاوز بیفکنند, امروزه در برابر حاکمیت با این همه تبعیض و فقر و نابرابری سکوت اختیار کرده اند. شگفت آور است که این همه مدرسه و دانشگاه و درس و کتاب و دانش نیز خرد خفته نسل بخصوص جوان این منطقه را بیدار نکرد و سایه سقوط اخلاقی و معنوی جامعه را از سر اینان به کنار نزد و مخربات برخی رفتارهای اجتماعی از جمله خاک و گل بر سر کوبیدن و پول و طلا به مردگان (امامزاده) دادن و در رسای مردگان تاریخ مرثیه خواندن و وقت و انرژی خود را صرف آنها کردن که تنها بهره برداریهای حکومتی را منجر میشود و مسبب رواج آن خود حاکمیت است را روشن نساخت!
هنگام محرم غم و اندوهی بی دلیل و بی سود همه شهر و روستاها را فرا میگیرد! مردمان با چوب و آهن و دیگر وسایل به سر و صورت و بدن خود میزنند و حیوانات را در خیابان سر میبرند و کودکان را به محیط های غم و اندوه و افسردگی میبرند و در مصرف مواد غذایی اسراف میکنند و مطالب دروغ و بی ارزش را به خورد کودکان میدهند. این کارهای بیهوده جز عقب ماندگی و فلاکت چه نامی دیگر دارد که گریبانگیر جامعه ایران و به خصوص لر شده است? این چه نوع دین و اخلاق و تربیت است? آیا این اعمال و رفتار در چهارچوب تربیت و اخلاق میگنجد?
دوباره روزی دیگر با موضوعی دیگر, با داستانهای دروغ که بر ذهن کودکان نقش میبندد و از اشخاصی که در تاریخ به واقع هیچ کاره بشر بوده اند قهرمانان و موجودات خیالی و فضایی میسازند. کودکانی که بایستی با مفاهیم مدرن جهان آشنا بشوند و انسانیت و اخلاق و درک از حقوق اجتماعی و شخصی به عنوان انسان مترقی را تجربه و دنبال کنند. البته که این کودکان قربانی نا آگاهی بزرگسالان خود هستند که در چرخه انتقال نسل و به صورت سنتی چنین محیطی را برای پرورش فکر و اندیشه فرزندان خود انتخاب کرده اند.
سخن کوتاه , شیعه گرایی و تایید حاکمیت شیعی برای مردم لر نه سود سیاسی اقتصادی داشته است و نه وجهه اخلاقی و تربیتی! به لحاظ سیاسی باعث شده است مردم لر که همواره در جریانات سیاسی اجتماعی دخیل بودند و از برای آزادی و مبارزه با استعمار و استبداد داخلی و خارجی قیام میکردند به مردمانی تا حدودی وابسته و مستعمره سیستم مرکزی تبدیل شوند و یا دست کم در برابر سیاستهای آنکه مضر به حال جامعه خود است سکوت اختیار کنند. به لحاظ اخلاقی و تربیتی نیز آسیب فراوانی به جامعه لر وارد امده است و برخی فضیلتهای اخلاقی و تربیتی که جامعه لر بدانها شهرت داشت رفته رفته جای خود را به دروغ و ریا و حقه بازیهای مصلحتی داده است.
مسلما عده ای خواهند گفت عقاید مردم را باید محترم شمرد و باورهای دینی یک مسئله شخصی هستند, اما در یک حکومت دینی که هزار ابزار برای سو استفاده از مردم دارد و در حد بسیار بالایی خرافات را در ذهن کودکان و بزرگسالان میکند و به منظور بهره برداریهای سیاسی بودجه های کلان برای گسترش این اندیشه ها خرج میکند نه تنها این باورها در حیطه شخصی نیست یلکه اساسا بسیاری از اعمال اجتماعی مربوطه موضوع شخصی نمیباشند. وابستگی سیاسی به مرکز تحت عنوان این نوع ایدئولوژی و تایید اقدامات آن چیزی جز فقر و نابرابری و نادیده گرفتن حقوق مردم چیزی دیگر در پی نخواهد داشت. مسئله شیعه در ایران یک پدیده تماما سیاسی حکومتی است و مردم را در خانه خود تنها با راز و نیاز و خلوت خویش راحت نمیگذارد. البته ابزارهای حاکمیت به مسئله دین ختم نمیشود اما این موضوع به دلیل این که اساس ایدئولوژی حاکمیت مرکزی ایران را تشکیل میدهد بسیار حائز اهمیت است.
بابک بیات بابلقانی
سلام آقای بیات متن خوبی بود … ولی در جایی که سادات را نوشتی بهتر بود اضافه کنی سادات لرستان(اکثریت مناطق لرنشین منظورمه) با اینکه در زمانی شجره نامه برایشان درست شده ولی در اصل و اساس از سادات اهل حق یا همان یارسان میباشند که با آن ساداتی که اجدادشون به امامان شیعه میرسد فرق میکند و اهل حق به بزرگانشون و کسانیکه در مورد اهل حق(یارسان) تبلیغات دینی میکردن بابا ،پیر،سید ،درویش(قلندر) و .. میگفتن که با آمدن شیعه روی کار و شیعه شدن مردم همه فکر میکردن این سادات با سادات شیعه یکی هستند و شجره نامه برایشان شکل گرفت … مثلا سادات ما ۸ طایفه اند که بیشتر ۸ طایفه نام ایرانی دارند مثل شهرخوند(شاهرخ) بهراموند(بهرام) شهنشاهیوند(شهنشاه) و …و در اخر پدر بزرگ من خیلی اعتقاد با شاه نعمت الله داشتند که از بزرگان یارسان(اهل حق ) میباشند و امکان ندارد ساداتی وجود داشته باشند که از نسل بزرگان شیعه باشند امام قرآن را قبول نداشته و شعرهای اهل حق را قبول داشته باشند یا قبلا که اهل حق بودن نماز را قبول نداشته و نیاز میدادن …. من در حال بررسی این موضوع سادات آهوقلندری ( شهرخوند-شهنشاهیوند-ندروند-طاهروند-مرتضی وند- بهراموند-قاسموند-خلفوند) هستم انشاالله اگر تکمیل شد برایتن ارسال میکنم … زنده باد لرستان (بروهی لرستان) نمیره لر