راسیسم در کل نژاد گرایی ست. و ابعاد زیستی-فرهنگی-گروهی و فردی و تاریخی دارد . و در وسیله کردن علوم و مقولات دموکراتیک نیز برای اهداف برتری طلبانه و تسلط جویانه نمود پیدا میکند:
– آریا گرایی : در اشکال مختلف
– سیاست یکسان سازی زبانها و فرهنگ ها( ژنوساید فرهنگی)
– برتری جویی و تحقیر دیگران: «فرهنگ و نردبان به ترکی چه میشود»! پیش داوری آن است که تو فاقد فرهنگ هستی. این منم که فرهنگ دارم. ساختن جک ها و…
-تعیین هویت به دیگران:« صدها نوشته علمی اینجا هست که تو آذری هستی»!
– کشتار جنبشهای رفع تبعیض مثل جنبش ۲۱ آذر آذربایجان و کردستان.
– برای تسلط فرهنگ و حفظ اقتدارو برتری خود حرکات رفع تبعیض را قوم پرست-عشیره پرست- پان فلان نامیدن.
– بستن دهان معرضان در برابر تبلیغات ملی گرایی راسیستی.
-عنوان کردن« بیل و گلنگ و زبان عمویی و عمه یی و خاله یی» برای نفی حق زبان تبعیض دیدگان.
-طرح نام «ایرانی» بجای «فارسی »؛ ملت ایران بجای قوم فارس، جلوه دادن« ایران» مساوی فارس. و مانند اینها.
و….
اینها ریشه اش ملی گرایی فارسی ست. وقتی با ایده و عمل «برتری طلبی قومی، نفی فرهنگ و حقوق دیگران همراه میشود، جهت تسلط و اعمال قدرت » به عنوان سیاست، چهره ی راسیسم قومگرایان فارس را نشان میدهد.
آنچه در رسانه ها -چه در مقالات و چه در کامنت ها- جریان دارد در کل جنگ قلمی راسیسم قومگرایان فارس با ضد راسیسم ملیتهای تبعیض دیده است. منهای برخی مقابله به مثلها از سوی تبعیض دیدگان
فرامرز بختیار