امپریالیسم فرهنگی یکی از مفاهیم مورد بحث در جامعه روشنفکری میباشد. وجودش در جامعه نامحسوس و حرکتش خزنده و آرام میباشد.اصولا؛ واژه امپریالیسم؛ آنطور که باید و شاید مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته و به همین دلیل مبارزه هدفمند و مثبتی در مقابل آن شکل نگرفته است یا مورد لعن و نفرین قرار گرفته و یا در قالبهای دیگر اجتماعی؛ مورد ستایش قرار گرفته است. نقد و روشنگری در این زمینه وظیفه نیروهای سوسیال دموکرات بوده است، اما به علت عنیت نداشتن و پیچیدگی موضوع و عدم دید مستقیم؛ این امر در کشورهای جهان سوم و بخصوص در خاورمیانه و ایران؛ به درستی صورت نپذیرفته است و مبارزات نیروهای چپ به نفع قدرتهای استعماری منتهی شده است. تحولات جهان سیاست و روابط بین دولتها در جهان سوم بر پایه تکامل و تکوین کلنیالیسم و استعمار و استعمار نوین در پانصد سال گذشته؛ فرم گرفته است و جوامع امروز متاثر از این روابط غیرعادلانه دیروز میباشند.
امپریالیسم در گذشته بصورت دخالت نظامی در مستعمرات عمل میکرد که به آن استعمار مستقیم گفته میشود و رویارویی با آن برای نهضتهای استقلالطلبانه و رهاییبخش آسانتر بود اما امروزه بصورت غیر مستقیم و نامحسوس از طریق به کار گرفتن گماشتگان داخلی عمل میکند و دولتهای دست نشانده داخلی منافع او را تامین میکنند. حالتی که در ایران قرار دارد، استعمار غیرمستقیم است.
پیش شرط لازم برای استعمارنوین یا غیر مستقیم؛ عدم وجود استقلال است. ایران همواره بین دو بلوک شرق و غرب در نوسان بوده است و سیاستهای داخلی ما همیشه متاثر از تحولات سیاسی شرق و غرب بوده است. با مرگ استالین؛ تحولات سیاسی در شمال ایران بوقوع میپیوست و با انتخابات امریکا و تعویض قدرت جمهوریخواهان و دموکراتها و روی کار آمدن آیزنهاور؛ مصدق گرفتار میشد و کودتا موفق میشد و سلطنت ابقا میگردید .با پیروز شدن دموکراتها و روی کار آمدن کندی؛ در ایران رفرم سیاسی-اجتماعی صورت میگرفت.
امپریالیسم در حقیقت پدیدهایست سیاسی- اقتصادی، اما بحث مورد نظر ما امپریالیسم فرهنگی و امپریالیسم خبری میباشد که تا به حال در ایران بدان پرداخته نشده است. این پدیده در کشورهایی ایجاد میشود که در هژمونی قدرتهای برتر سرمایهداری صنعتی قرار میگیرند و به تنهایی بوجود نمیآید.
شرایط اجتماعی که باعث کارایی امپریالیسم فرهنگی میگردد، باید اول در جامعه ایجاد گردند. بدین معنا که باید اول تسلط در کشور ایجاد شود تا وابستگی فرهنگی بوجود آید. به عبارت دیگر امپریالیسم فرهنگی دربرگیرنده امپریالیسم و وابستگی به کشور مسلط میباشد. نقش امپریالیسم خبری در اینجا پررنگ میشود. قبل از اینکه امپریالیسم فرهنگی در جامعه مستعمره عمل کند، امپریالیسم خبری باید بصورت گسترده و مستمر عمل کند و زمینه مساعد را در افکار عمومی جامعه و ذهنیت تودههای ناآگاه ایجاد کند. سازمانهای ارتباطات و رسانههای صوتی و تصویری و نوشتاری چند ملیتی و وابسته به جهان سرمایهداری فراصنعتی، بازیگران اصلی میباشند و با دسترسی به پیشرفتهترین وسائل ارتباط جمعی و بهرهمندی از تکنولوژیهای الکترونیکی و در اختیار داشتن ماهوارهها و با گسترش کانالهای خبری در تمام نقاط جهان سوم و کشورهای توسعه نیافته؛ رهبری هدایت افکار عمومی را در جهت ایجاد تسلط فرهنگی بر آنان بر عهده دارند.
امپریالیسم خبری؛ با پخش خبرهای گزینشی؛ در مقاطع حساس زمانی با توجه به روانشناشی ملی کشور میزبان؛ با تحریک عواطف و احساس و یا انزجار و انتقامجویی؛ افکار عمومی را در جهت پذیرفتن اقدامات بعدی. آمادهسازی میکند و با استفاده از همین تکنولوژی ارتباطی میزان مقبولیت و یا عدم استقبال مردم را از آن مورد نظرسنجی قرار میدهد تا میزان احتمالات و درصد پیروزی خود را اندازهگیری کند. برای مثال؛ در جریان حمله نظامی آمریکا به عراق؛ این پدیده به بهترین وجه به نمایش گزارده شد. در جریان مفقود شدن هواپیمای مالزیایی در اقیانوس هند و سکوت رسانههای امپریالیسم در مورد سرنوشت سرنشینان آن و مسکوت گذاشتن آن؛ نقش رسانهای آنها قابل تامل میباشد. افشای حقایق در رابطه با تحولات سیاسی و کودتاها و انقلابات توسط امپریالیسم خبری بعد از ٣٠ سال از وقوع حوادث؛ نشانگر انستکه در زمان وقوع آن با انتشار اخبار جعلی؛ واژگون نمایی؛ تحریف حقایق؛ تبلیغات منفی و پرو پاگاندا؛ مانع انتشار اخبار و گزارشهای صحیح شدهاند و با تسلط بر ارتباطات جمعی و رادیو تلویزیونها و در انحصار داشتن آنها؛ مانع انتشار حقایق و اطلاع از رویدادهای سیاسی در کشور تحت سلطه فرهنگی خود گردیدهاند. امپریالیسم خبری زمانی تصمیم به انتشار حقایق در رابطه با رویدادهای سیاسی میکند که کتمان آن دیگر به نفع او نمیباشد و از انتشار آن؛ بعد از چندین دهه بهرهبرداری بهتری میتواند بکند و یا بتواند اقدامات گذشته خود را برای نسل جدید موجه جلوه دهد.
در تحولات خاورمیانه و بهار عربی؛ نقش امپریالیسم خبری در ایجاد زمینههای فکری برای براندازی حکومتهای مصر، لیبی، تونس و سوریه و هماهنگ عمل کردن آنها با نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در تشکیل گروههای شبه نظامی رادیکال مذهبی به خوبی نمایان گردید که در مرحله عمل به عنوان بازوهای امپریالیسم خبری وارد گود میشوند. این مجموعه که ترکیبی است از بانکها و سازمانهای مالی و شرکتهای خصوصی اسلحهسازی و تجهیزات نظامی و کارتلهای نفتی متعلق به سرمایهداری صنعتی شرایط معلق سیاسی را به نفع خود پایان میدهند و به یکباره تمام هیاهو و جنجال خبری از صفحه اخبار محو میگردد و دیگر اثری از آن در هیچ کجا یافت نمیشود .سکوت همزمان و هماهنگ رسانههای خبری موید آن است که علیرغم داشتن نامهای مختلف همه متغلق به یک گروه میباشند. آژانسهای خبری سی.ان.ان و سی.بی.اس فاکس نیوز و استار و دیگر اجزای کوچکتر منطقهای آنان متعلق به امپراطوری رسانهای رابرت مردوخ هستند که در خدمت آرایش افکار عمومی جهان؛ فعالیت شبانه روزی و گلوبال دارند. در حقیقت؛ هشتاد درصد رسانهها متعلق به پنج شرکت ارتباطات عمومی هستند.
وجود امپریالیسمهای متعدد و نامرئی بودن آنها در کشورهای توسعه نیافته آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا مورد توجه اندیشمندان جوامع جهان سوم قرار گرفته است و به روشنگری و اگاهی بخشی به تودهها همت نهادهاند .این پدیده بصورت یکی از بحث و جدلهای سازمانهای جهانی درآمده است که بااستدلالات خود در دفاع و محکومیت آن مشغول میباشند و تعداد آنها هرساله رو به افزایش است.
تنها نیرویی که میتواند بر ضد آن عمل کند کشورهایی هستند که در قطب امپریالیسم فرهنگی نیستند و منحد آنان نمیباشند . مانند اعضای کشورهای غیرمتعهد که در چهارمین اجلاس خود در سال ١٩٧٣؛ در الجزایر اظهار داشتند که امپریالیسم نه تنها در ابعاد سیاسی – اقتصادی عمل میکند؛ بلکه در ابعاد فرهنگی و گزارشهای خبری؛ فیلمسازی و پخش موزیک و مد هم انجام وظیفه میکند و آنرا محکوم کردند.
امروزه هم تلاش آزادیخواهانی که برای کسب استقلال مبارزه میکنند در این راه صرف میشود تا از منحرف شدن افکار عمومی در کشورهای خود و پیامدهای منفی آن جلوگیری کنند و با امپریالیسم خبری که زیر مجموعهای از امپریالیسم فرهنگی میباشد به مقابله بپردازند. بخشی از دموکراسی خواهان جهان سوم هم خواستار دموکراسی؛ در چهارچوب استعمار و استبداد میباشند.
فرامرز بختیار