انسان زمانی که پا به عرصه وجود میگذارد؛صاحب نام میگردد ؛که اولین هویت او میباشد؛ هنگامی که زبان باز میکند؛دارای هویت زبانی میشود؛که شخصیت او فرم میگیرد ؛ ودر هنگام شروع به آموزش در کودکستان و دبستان ؛ از هویت فامیلی و خانوادگی خود مطلع میشود و شخصیت و هویت او متکامل میگردد.در میان اقوام و خویشاوندان و جامعه خود ؛هویت جمعی و قومی پیدا میکندو نسبت به آن احساس وابستگی و مسئولیت میکند و دارای ارزش هایی میشود که درحفظ و نگهداری آن کوشش خواهد کرد .هر گاه این سیر تکاملی؛ توسط عوامل بیرونی از مسیر خارج گردد؛ جامعه دچار نا همگونی و تشتت میگرددو این پدیده تکاملی هویت؛ دچار مشگل میگرددوپروسه تکاملی هویت ملی ؛دچار وقفه میگردد . در کشور هایی که از جوامع و فرهنگها و زبانهای گوناگون تشکیل شده انذ ؛این مشگل باعث عدم رشد و پیشرفت در صحنه بین المللی میگردد و از نظر اجتماعی و اقتصادی و صتعت و تکنولوژی عقب میماند و از نظر روانشناختی و هنجار شناسی جامعه شناسی ؛دچار نارسایی هایی میگردد که جبران آن فقط در صورتی امکانپذیر میباشد که جامعه قادر باشد آنرا ریشه یابی کند و علل را پیدا کند و به رفع ان اقدام نماید.
کشور ایران هم یکی از این کشور هایی است که از این نقیصه در رنج میباشد.اما چون سیاستهای غلط دولتهای مرکزی در این ۹۰سال گذشته؛عامل این درهمریختگی بوده است؛دولت نسبت به آن سکوت میکند و سعی میکند با اقدامات مقطعی و روبنایی وزود گذر ؛بدون پرداختن به اصل ماجرا؛یک مرهم موقتی برای آن پیدا کند.استبداد در ایران همواره گماشته استعمار بوده است و مجری منویات انان. با وجودی که حکومت در ایران تا به حال چند دست گشته است و شاهد انقلاب و کودتا و اعتراضات و جنبشهای محلی و شهری در چند دهه گذشته بوده ایم ؛ اما روند حاکم همواره بر پایه هویت ستیزی و از بین بردن فرهنگها و زبانها بوده است.دولتهای استعماری غربی؛ به مصداق مثلی که میگوید کدخدا را ببین ده را به چاپ ؛ برای آنها همواره اسانتر بود که با یک نفر در تهران در تماس باشند تا با نفرات مختلفی در سراسر ایران.بدینگونه بود که ابر و باد و مه در کار شدند تا هویت های مختلف در ایران مورد تهاجم نظامی قرار بگیرند و در مراحل بعدی ؛با استفاده از ابزار های دیگر دولتی؛ در ابعاد اجتماعی.فرهنگی.اقتصادی.آموزشی و خدماتی ؛بطور سیستماتیک و برنامه ریزی شده از طرف وزارتخانه های برنامه و بودجه .کشاورزی.کشور.آموزش و پرورش. دادگستری.مسکن وشهرسازی و دیگر سازمانهایی مانند مراتع و جنگلبانی.ژاندارمری و. سازمانهای اطلاعاتی-نظامی ؛تحت نظر مستشاران خارجی؛این روند اجرا میشد و تا کنون ادامه دارد.
بعد از تهاجم نظامی وسرکوب فیزیکی گسترده در مناطق ملی؛پروژه تغییر نامها وتبدیل اسامی کوه ودشت وروستا و منع هویتها ؛اجرا شد و هرگونه هویتهای اصیل قومی؛ غیر قانونی اعلام شد و کشور دچار خلائ هویتی شد. چون انسان در خلائ نمیتواند زندگی کند؛باید یک سری هویت های کاذب در جامعه ایجاد میشد و بر آنان تاکید زیادی گذاشته میشد .هویتهای قومی از قبیل خان.ایلخان.کلانتر.سردار.امیر.آ.ریش سفید .میر.خواجه .بیک .والی. مشایخ. حاکم .ایل وعشایر غیر قانونی اعلام شد ؛ و هویت های اکتسابی ارتشی از قبیل سلطان .یاور .امنیه .ژاندارم. .و بعد ها گروهبان.ستوان. سرگرد و…. دارای منزلت اجتماعی شد.در بعد مذهبی هم هویت کاذب؛ مجتهد. حجت الاسلام .ایت الله.سید.شیخ.امام جمعه.پیشنماز.حاجی وقاری و….در جامعه رشد داده شد و هرکدام از اینها تبدیل به القاب و عناوینی شد که باعث مزیت اقتصادی و اجتماعی میگردیدو جدال بر سر القاب و عناوین از مشخصه های بارز در جامعه گردید.درمقابل هویت طبیعی؛وعیر قابل انتقال وثابت ودائمی قومی؛هویت های کاذب ؛زود گذر ؛اکتسابی و تغییر پذیر ؛از قبیل؛هویت ایدئولوژیکی ؛هویت حزبی و سازمانی؛ هویت شغلی و هویت آکادمیک ؛ به عنوان بدیل سازی ؛در جامعه ترویج داده شد.در دهه های چهل و پنجاه؛در ایران ؛گرایش نخبگان قومی به هویت ایدئولوژیک زیاد شدو برای مبارزه با تبعیض و بی عدالتی ؛خود را در سازمانها و احزاب کمونیستی؛متشکل کردند و تنها راه را برای دستیابی به حقوق خود در این راستا میپنداشتند اما با کم رنگ شدن این هویتها در مقابل هویت قومی؛ریزش در سازمانها و احزاب سیاسی شروع شد و نخبگان قومی امروزه خود را در سازمانهای قومی متعلق به خود ؛ با دیگر همزبانان و همفکران خود متشکل کرده اند و برای احقاق حقوق طبیعی و انسانی؛فرهنگی و زبانی خود در کنار هم قرار گرفته اند.هویت قومی در مسیر تکاملی خود به هویت ملی تبدیل میشود به شرط آنکه نیروی بازدارنده ای برسر راه نباشد و دوم اینکه ؛ ابزار و شرایط رشد و تکامل فراهم شود.هر گاه این هویتهای ملی آزادانه و داوطلبانه در کنار یکدیگر برای کسب منافع ملی قرار بگیرند ؛آنگاه همبستگی ملی بوجود خواهد آمدو فقدان همبستگی ملی ؛برای همیشه از
بین خواهد رفت.
بارشد شهر نشینی و مهاجرت نا خواسته و بحران هویتی و گمگشتگی هویتی در جامعه ؛جوانان برای کسب هویت در شهر ها؛ به کسب هویت آکادمیک روی آوردند ؛ تا هم اشتغال مناسبی داشته باشند و هم دارای هویتی باشند و هم خلا هویتی پر شده باشد وبهمین علت بیماری مدرک گرایی در جامعه شیوع پیدا کرد؛که شاهد جعل و خرید و فروش آنهم بوده ایم. از این روی امروزه شاهد هویتهای شغلی و دانشگاهی هستیم که از ان برای بهره مندی و برخورداری از احترام ومنزلت اجتماعی استفاده ابزاری میشود.القاب و عناوین آکادمیک و اکتسابی از قبیل؛ دکتر.مهندس.کارشناس.پزوهشگر.کنشگر.فعال سیاسی.وبلاگ نویس.فعال حقوق بشر.مقاله نویس و.برنامه ساز . نمونه های آن هستند که امروزه در رسانه های تصویری فارسی زبان غربی خیلی بدان بها داده میشودو از آنها برای شخصیت سازی در افکار جامعه استفاده میشود. این جایگزینی هویتی که هنوز هم با این شدت دنبال میشود هر انسان متفکری را به تامل وتفکروا میدارد.اینهمه ارزش کاذب به هویت های اکتسابی برای جلوگیری از ابراز هویت طبیعی و قومی و منطقه ای میباشد که در امتداد پروژه هویت ستیزی؛ هنوز هم در دهه دوم قرن بیست و یکم ؛به عنوان یک روند سیستماتیک و از پیش تعیین شده ؛توسط منادیان دموکراسی و حقوق بشر؛کماکان ادامه دارد. تمام این وقت و انرژی که صرف استحاله هویتی و اسیمیلاسیون شده است تا کنون بی نتیجه بوده است و بهتر است استبداد حاکم شکست این پروزه طویل المدت را اعلام کند و به تنوع هویتها در ایران اعتراف کندو مسیر شکوفایی آن را باز کند؛پروژه امت سازی حکومت با شکست روبرو شدو ایرانیان به منظور جلوگیری و مقاومت در برابر هویت کاذب دینی ؛به گرایشات هویتی تاریخی و قومی خود پرداختند ؛و از آن به عنوان اسلحه ای در مقابل تحمیل هویت اجباری و دولتی و مذهبی استفاده میکنند .تکثر قومی در ایران ؛عامل پیروزی ایرانیان خواهد شد و تنوع فرهنگی ؛سد مستحکمی خواهد بود در مقابل تک فرهنگ دینی دولت مرکزی ؛ تنوع پوشش های قومی؛ سدی خواهد بود در مقابل پوشش اجباری مذهبی؛تنوع زبانی سد مستحکمی خواهد بود درمقابل تک زبانی دولتی.حکومت اسلامی به ضعف خود در این زمینه ها پی برده است و از میزان قدرت و پتانسیل مبارزاتی نهفته در تکثر قومی به خوبی اگاه میباشد؛به همین علت از اتصال این حلقه ها به هم وحشت دارد و میکوشد از این عامل همبستگی به عنوان عامل تششتت یاد کند و از اشاعه بیشتر آن جلوگیری کند؛اما دیگر دیر شده است زیرا هرگاه که دو ایرانی به هم میرسند اولین سئوالی که از یکدیگر میکنند این است که بچه کجایی؟ و هر یک خودرا به منطقه ای و قومی منتسب میکند و بعد خوش و بش آنها شروع میشود و هردوی آنها جمهوری اسلامی را دشمن مشترک خود میدانند..
فرامرز بختیار آلمان ؛ جولای ۲۰۰۹