واژگان سیاسی پس از مدتی که از استعمال آنها میگذرد، دچار استحاله و دگرگونی میگردند و مفهوم اولیه خود را از دست میدهند. واژگانی که در ابعاد جهانی و از طرف طیفهای مختلف سیاسی عنوان میشوند بیشتر دچار تضاد و دگرگونی میگردند. هر گروهی مخالفان عقیدتی خودرا تروریست مینامد و خودرا مبرا از ترور میداند
از دیدگاه سرمایهداری نظامی- صنعتی هر آنکس که مخالف زیاده طلبی و هژمونی نظامی فرهنگی امپریالیسم باشد تروریست نامیده میشود.
مترادف تروریست در زبان فارسی خرابکار است. در استبداد پیشین به جوانان مبارزی که مخالف سلطه استعمار امریکا بودند، خرابکار اطلاق میشد و تمام نیرو و انرژی دولت و سازمان امنیت و کمیته مشترک و سازمان زندانها و اوین و شهربانی صرف دستگیری و شکنجه جوانان و دنشجویانی میشد که خواستار عدالت و استقلال بودند و عدم انقیاد به استبداد و استعمار که تحت برچسب خرابکار از آنان در روزنامههای دوقلوی کیهان و اطلاعات به شرح دستگیری انان پرداخته میشد.
اما در سال ۵۷ شاهد بودیم که ۳۰ ملیون خرابکار به کوچه و خیابان آمدند و بساط استعمار و استبداد برچیده شد.
آیا دانشجویان مبارز تروریست بودند که با حداقل امکانات مالی و بدون دسترسی به امکان دیالوگ و بحث و مجادله، خواهان تغییرات بودند یا افسرانی که با مسلسلهای یوزی و کلت ۴۵ در خیابانها به شکار آنها میپرداختند؟ زندانبانان اوین تروریست بودند یا زندانیان بی نوا؟ آیا کلنیالیستها که به شکار سیاهپوستان میرفتند تروریست بودند یا بردگان سیاه که از سرزمینهای خود ربوده میشدند و در امریکا پای در زنجیر در مراتع به کار گماشته میشدند؟ آیا سرخپوستان تروریست بودند، که بدون داشتن اسلحه گرم در مناطق خود در آرامش زندگی میکردند یا سفید پوستانی که به دنبال طلا بودند؟ آیا نلسون ماندلا تروریست بود؟ اگر بود چرا رئیس جمهور و رهبر آزادگان افریقای جنوبی شد؟ آیا استیو بیکو، مالکوم ایکس، چه گوارا و مارتین لوتر کینگ و آلنده تروریست بودند یا سازمانهای اطلاعاتی که آنهارا ترور کردند؟ آیا سوسیالیست بودن به معنی تروریست بودن است؟ با این حساب تمام کشورهای اروپا و اسکاندیناوی که با سیستم سوسیالیستی اداره میشوند تروریست هستند.
تمام احزاب سوسیال دموکرات تروریست هستند. هر گاه واژگان مفهوم خود را از دست بدهند ؛آرادی میمیرد. در دوران استبداد مذهبی حاکم در تهران هم از این واژه استفاده ابزاری گستردهای میشود.
هر آنکس که برای صیانت از شرافت خود و دفاع از سرزمین خود اسلحه بر میدارد تروریست است، اما لباس شخصیها و مداحانی که مسلحانه در تهران به سرکوب و ارعاب جوانان میپردازند تروریست نیستند.
روضه خوانی که در نمازجماعت، اسلحه به دست به فحاشی به ملتها میپردازد تروریست نیست؟ کسانی که به قطع دست و پا و سنگسار زنان و شلاق و اعدام امر میکنند تروریست نیستند؟ در واقع آمران نهی از منکر که با دخالت در زندگی خصوصی مردم سلامت روانی جامعه را بر هم زده اند تروریست هستند.
یگانهای ویژه سرکوب، حزب الله، گشت ارشاد، سپاه و بسیج تروریستهای دولتی و شبه دولتی هستند که بیشترین ارعاب و وحشت را در جامعه و بین خانواده ها به وجود میآورند.
موتورسوارانی که با زنجیر و پنجه بوکس و چاقو و دستگاهای اسید پاشی به صورت بانوان محترم، وحشت عمومی در معابر و خیابانها به وجود میآورند تروریست واقعی هستند. نه جوانانی که در مقابل آنها ایستادگی میکنند و تن به اعدام میدهند.
یگانهای ویژه که تا دندان مسلح هستند و به کردستان و بلوچستان حمله میکنند تروریست هستند نه مبارزان کرد و بلوچ که برای دستیابی به حقوق انسانی خود و صیانت از هویت و موجودیت و شرافت و کرامت انسانی خود مبارزه میکنند.
تروریسم دولتی
تروریسم دولتی در دوشاخه درونمرزی و برونمرزی فعال میباشد.
با توجه به موارد فوق میتوان نتیجه گرفت که تروریسم دولتی، تروریسم رایج بوده است و بیشترین وحشت را در جوامع ایجاد کرده است.
در همخوانی با این پدیده شوم، تروریسم اقتصادی هم قرار دارد که آنهم از طرف دولت مرکزی و انحصارگر اعمال میشود. آثار شوم تروریسم اقتصادی، اختلاس از بانکها، احتکار و گرانفروشی و رواج دزدی و کلاهبرداری و در مجموع عدم امنیت اجتماعی میباشد.
ایجاد رعب و وحشت در جامعه از اصول اولیه کشورداری در ایران و جوامع استبدادی است. استبداد بر پایه رعب و وحشت بقای خودرا تضمین میکند.
تز سیاسی حکومت مذهبی (النصر بالرعب ) میباشد. آنها معتقدند پیروزی در سایه ایجاد وحشت در جامعه به وجود میآید و دوام مییابد .
تروریسم برونمرزی
دولت، تروریست های خود را برای بریدن سر مخالفین خود اعزام میکند و در برگشت، از آنان به عنوان قهرمان با دسته گل استقبال میکند.
تروریسم دولتی چون از بودجه دولت و امکانات آموزشی و اطلاعاتی بهره مند است، توان تخریبی و دامنه عملیات ان بسیار گسترده میباشد.
با بهره گرفتن از متدهای جدید کشتار و در خدمت گرفتن تکنولوژی و ابزار جدید که از سازمانهای اطلاعاتی غرب تامین میشود، توانسته است در ۱۰۰ مورد در حذف فیزیکی مخالفان خود اقدام کند.
سفارتخانه های رژیم در کشورهای خارج به عنوان پایگاهای مناسبی برای اشاعه ترور و عملیات انتقال تروریستها و بازگشت آنان به کشور مورد استفاده قرار میگیرند.
وزارت امور خارجه، امور مربوط به ویزا و تهیه پاسپورت برای افراد با تابعیت های مختلف را به عهده دارد.
تروریسم درونمرزی
نمایش اعدامها در میادین و خیابانها و مراسم شلاق زنی جوانان شجاع ایرانی در میادین شهر و مراسم چرخاندن افرادی که از بسیج مساجد تمکین نکرده اند، همه از مصادیق بارز تروریسم دولتی است که برای ترساندن بقیه مردم صورت میگیرد.
ایجاد مانورهای مختلف، تحت عناوین مبارزه با لباس بانوان و یا مبارزه با مدل موهای جوانان و بردن انها با مینیبوس به مراکز ترور و اخاذی از والدین انها به عنوان جریمه نقدی؛ همه برای ایجاد ترور در جامعه میباشد.
ایجاد پست های ایست و بازرسی اتومبیلها؛ حمله شبانه به میهمانیها و شکستن ماهواره ها با پتک، بالا رفتن از دیوار خانه ها، اسید پاشی، پونز فرو کردن در پیشانی خانمها و اعمال خلاف عفت در بازداشتگاهها هم به منظور بی حرمت کردن و خفیف کردن شخص و به دستور دولت مرکزی اعمال میشود که باعث رعب و وحشت خانوادها و کودکان و نوجوانان میگردد و جامعه را به سوی پنهانکاری بی اخلاقی، عدم اعتماد، اختلال روانی و بی مسئولیتی و خشونت سوق میدهد .
ترور شخصیت
ترور شخصیت یکی از انواع تروریسم دولتی است که به صورت گسترده ای توسط نهادهای دولتی اعمال میشود.
استبداد خشونت را در جامعه رواج میدهد. از اولین روز کلاس درس مدارس همه باید از معلم بترسند اولین وظیفه معلم ایجاد ترس است در بین نوآموزان، تا بتواند بر آنها کنترل داشته باشد. با استفاده از تنبیه فیزیکی و به عبارت ساده تر با کتک زدن نو آموزان، اولین مرحله ترور در اولیه ترین دوران تجربه شخصی، اثر نامطلوب خودرا بر روان و روح کودک به جای میگذارد.
اولین اصول ترور شخصیت، توسط نهاد آموزش و پرورش دولت، پایه گذاری میشود تا افراد آماده شوند برای انقیاد پذیری و سلطه پذیری در مراحل بعدی زندگی سرکوب شخصیت انسان وظیفه حقوق بگیران دولت در آموزش و پرورش است تا انسانهای مسخ شده ای تولید شوند که سلطه پذیر و ترسو و بی شخصیت باشند تا بتوان آنها را بهتر کنترل و مهار کرد در حقیقت ترور اصلی در این مرحله زندگی صورت میگیرد ترور فیزیکی نیست، روحی ــ روانی است.
روح شخص میمیرد و جسم او به گماشته ای فرمان بر تبدیل میشود . هدف استبداد مرکزی سفله پروری میباشد نه شهروند سازی .
مرحله بعدی ترورشخصیت در سربازخانه ها، مراکز آموزش نظامی و پادگانها ی دولت مرکزی صورت میگیرد که با فحاشی های رکیک و تحقیر و توهین باقیمانده انسانیت را هم نابود میکنند و شخص را تهی از قدرت تشخیص و قدرت تصمیم گیری به صورت موجودی توسری خور و بدون اعتراض و بدون خواسته، ظلم پذیر، متملق و متزلزل روانه جامعه میکنند.
نهادهای رسانهای و صوتی تصویری رژیم انحصار طلبفیلمسازی و سریالهای تلویزیونی هم موثر ترین اسلحه هستند برای ترور شخصیت افراد مربوط به ملیتهای مختلف تا میزان سرافرازی و انقیاد نا پذیری انان را کاهش دهند و احساس حقارت و خود کم بینی را جایگزین آن سازند و در خدمت دولت مرکزی و در راه انجام تکالیف و اهداف دولت مرکزی در آورند.
در رابطه با فرزندان ملیتها در ایران، ترور شخصیتی به نحو موثرتری کارآیی دارد چون مشکلات گفتاری و تلفظ و لهجه داشتن، متفاوت بودن پوشش و فرهنگ و مشکلات ناشی از مهاجرت به شهر های بزرگ و حاشیه نشینی و انجام کارهای پست، فقر و بینوایی موجود در بین خانواده ها، باعث تاثیر مضاعف شده است و به علت استمرار آن در دهه های گذشته ، به نسلهای بعدی هم انتقال یافته است و نوعی ژنوساید نرم سازماندهی شده است. اثرات این نسل کشی فرهنگی در لرستان و دیگر مناطق ملی به خوبی نمایان است.
روزنامه های دولتی بهترین ابزار ترور شخصیت میباشند که در دست دولت مرکزی قرار دارند و روزانه در تیراژ بالایی انتشار مییابند. تلویزیون دولتی هم شبانه روز در محافل خانوادگی به تخریب شخصیت و ترور شخصیت اقدام میکند.
نقش ملیتها در رابطه تروریسم اسلامی
مبارزه با تروریسم باید ریشهای باشد. نیروی محرکه و انگیزه و دلائل به وجود آمدن آن را باید شناخت و در یک مبارزه فرهنگی وسیع و گسترده با آن مقابله کرد.
تروریسم اسلامی از همان نقطه ای سرچشمه میگیرد که طلای سیاه فوران میکند. این شاهرگ اقتصادی سرمایه داری غرب صتعتی (petro-capitalism ) که بدون آن زندگی متوقف خواهد شد.
اشتباه استراتژیستهای سیاست خارجی امریکا این بود که اسلام خفته را بیدار کردند و از قبر بیرون کشیدند تا کمربند سبزی از آن درست کنند و به دور کمونیسم بکشند، به درازای لبنان تا پاکستان و اندونزی و مالزی حال که کمونیسم فروپاشیده است، با یک ایسم جدیدی روبرو هستند که افسار گسیخته است و بیشترین خطر را برای صاحب و خالق خود دارد و از اسلام انقلابی به تروریسم اسلامی تغییر ماهیت داده است.
تمدن صنعتی غرب به خوبی در خاورمیانه، از اسلام برای سرکوب ناسیونالیسم قومی و ناسیونالیسم عرب استفاده کرد در عین حال که وظیفه اصلی مذهب، مبارزه باکمونیسم و سوسیالیسم بود.
با توجه به اینکه نظام بین الملل همیشه در تغییرات سیاسی کشورهای خاورمیانه در یکصد سال گذشته نقش کلیدی بازی کرده است.
ملیتهای ایران باید در جهت منافع و احقاق حقوق ملی خود، وضعیت موجود را به نفع خود جهت دهند. این کاریست بس بزرگ که از عهده نخبگان ملی، شجاع، دلسوز و آگاه برخواهد آمد. باید از در گیری های ناخواسته و انحرافی و بازی با کلمات و برخوردهای لفظی سخیف دوری جوید و در یک میدان بزرگتر به فکر تعیین استراتژی و تاکتیک و اهداف خود باشد.
نهضت هویت طلبانه و ضد تبعیض ملتها باید در ابعادی وسیعتر به فکر تعیین استراتژی و تاکتیک مبارزه با استبداد مذهبی و خودکامگی دولت مرکزی باشد و از حرکتهای انحرافی و غیر ضروری دوری جوید.
باید اندیشه راهنما برای حرکت خود انتخاب کند که بتواند بر مبنای آن برنامه ریزی مبارزاتی خودرا سازماندهی کند.
ملیتهای محروم ایران باید با کوله باری ازتجارب شکستها، تبعیضات و نا کامیهای فراوان گذشته در این میدان چالش بین تروریسم داعشیان و غرب، با سربلندی به منافع و حقوق انسانی و طبیعی و اهداف دموکراتیک و ملی خود نائل شوند.
فرامرز بختیار