باید دید راه حل عادلانه و دموکراتیک مساله ملی در ایران کثیر المله چیست و به چه نحوی میتوان بر ستم دیرپای ملی در این کشور دچار چنگ خونین استبداد قرون وسطائی، غلبه کرد. شوونیسم و برتری طلبی ملی و نژادی- در لباس”چپ” و راست – با توسل به ادله و براهین واهی و غیر واقعی، منکر وجود ملتها در ایران شده و سخت میکوشد جلو هرگونه بحث آزاد و دموکراتیک را در زمینه وجود مشکل ملی در ایران بگیرد. از دید شوونیست های برتری طلب و مرتجع، هر کس در هر محفل و مجلسی، در هر نشریه و کتاب و نوشته ای، سخن از ستم ملی و مقوله ملت ها به میان بیاورد، تجزیه طلب محسوب گردیده و قصد تکه تکه کردن ایران را در سر میپروراند! با این ادله پوچ و بی پایه، کوشش بعمل می آید جلو هرگونه تبادل نظر در مورد مساله ملی گرفته شود.
ملت یک مقوله تاریخی است که با بوجود آمدن و رشد سرمایه داری مدرن رابطه تنگاتنگ دارد. در دوران تسلط فئودالیسم درهیچ جای دنیا از ملت به مثابه اجتماعی از اهالی، خبری نبود. در آن دوران، اقوام و قبایل وجود داشتند . با ظهور و رشد سرمایه داری صنعتی، ابتدا در بخش هائی از اروپا بعد ها در دیگر نقاط دنیا و از آنجمله درایران کنونی، ملتها بوجود آمدند . بعبارت دیگر، اقوام جای خود را به ملت ها دادند. یکی از خصایص عمده یک ملت واحد و مشخص، داشتن زبان واحد میباشد. هر ملتی زبان گفتاری و نوشتاری خود را دارد . اگر در یک کشوری زبانهای مختلف متداول می باشد ، بدون تردید ملتهای جداگانه ای هم وجود دارند . با این ترتیب درکشور نسبتا پهناوری مثل ایران که اهالی آن به زبانهای مختلف حرف میزنند ، لابد ملتهای مختلفی نیز زندگی می کنند. زبان یک ملت همانا زبانی است که مردم کوچه و بازار بدان حرف میزنند و مادران با آن زبان به اطفال خود در گاهواره، لالائی میگویند. زبان های متروک و ازبین رفته واقعی و حدسی، بهیچوجه زبان یک ملت محسوب نمیگردند. در گذشته ای نه چندان دور نام رسمی کشور “ممالک محروسه ایران” بود به دین معنی که مملکت های مختلفی وجود داشت . در صدر مشروطیت هم روشنفکران آن زمان با توجه به کثیر المله بودن ایران ؛ ایران را به ولایات و ایالات مختلف تقسیم کردند تا روند پیشرفت و توسعه رادر سراسر کشور تسریع کنند و فدرالیسم را جایگزین تمرکز کردند . متاسفانه بعد از انقلاب مشروطه با دخالت بیگانگان ؛علیه مشروطیت کودتا شد و چکمه پوشان بی مقدار تمامی قوانین اساسی مشروطه را زیر پا نهادند و کشور را از مسیر توسعه سیاسی خارج ساختند و تمرکز شدید دولتی جایگزین پارلمان های محلی و فدرالیسم گردید .کلیه نابه سامانی هایی که امروزه شاهد آن هستیم در تمام زمینه های سیاسی ؛ اقتصادی ؛اجتماعی ؛فرهنگی و روانی ؛ نتیجه سیستم سنترالیسم و تمرکز قدرت سیاسی و ثروت ملی در دست یک اتنیک خاص میباشد . حاصل ان فقر و محرومیت برای ۸۰ در صد ایرانیان که متعلق به ملیتهای محکوم هستند شده است و فربهی و ملییاردر شدن برای آقازادگان ملیت حاکم .برای برونرفت از این وضعیت اسفناک باید سیستم مدیریتی فدرال جایگزین سنترالیسم شکست خورده گردد و سکولاریسم هم جایگزین حکومت مذهبی . سکولاریسم به تنهایی نمیتواند ضامن دموکراسی در ایران باشد . سکولاریسم زمانی موفق میشود که در کنار فدرالیسم قرار بگیرد . ما حکومتهای سکولار زیادی داشته ایم که دموکراسی نداشته اند . نمونه اش حکومت صدام حسین در عراق بود .انچه باعث دموکراسی در کشورهای کثیر المله خاورمیانه میگردد فدرالیسم است که ضامن حقوق کالکتیو و خود مدیریتی منطقه ای و عدم تبعیض در نقاط مختلف کشور میگردد .در نتیجه فقر و محرومیت ملیتها پایان مییابد و تبعیض فرهنگی سیاسی از بین میرود . در یک سیستم فدرال هرگاه تنوع مذاهب محترم شمرده شود و باورهای مذهبی در بدنه سیاسی ذولتهای فدرال نقشی نداشته باشد ؛ بطور اتوماتیک سکولاریسم بدون هیاهو اعمال شده است .
بیشتر بخوانید:
ترفند های استبداد داخلی
موثر ترین حیله ها؛کهن ترین حیله ها هستند… دولت مرکزی با هماهنگی با استعمار خارجی …