اتحاد و همبستگی واژگان زیبایی هستند ؛امابخشی از ایرانیان نتوانسته اند در عمل آن را نشان دهند . باید خاطر نشان ساخت که اتحاد به معنی یکی شدن و استحاله شدن نمیباشد . با حفظ تفاوتها و عقاید هم میتوان متحد شد . فقدان همبستگی در اپوزیسیون را میتوان از منظر رفتار شناسی و روانشناختی مورد بر رسی قرار داد .مسائل ما قبل از آنکه سیاسی باشند فرهنگی و روانی میباشند . یکی از عوامل باز دارنده همگرایی در اپوزیسیون خارج ؛ دارا بودن ذهنیت استبداد زدگی میباشد . استبداد حاکم در طول هزاره های گذشته ؛ از هر ایرانی یک مستبد کوچک ساخته است که نقش یک دیکتاتور را باید برای دیگران اجرا کند . استبداد زده شدیدا احتیاج به ابراز وجود دارد ؛ چون همیشه از جانب مستبد بزرگ مورد بی احترامی قرار گرفته است . او همواره وجود خودرا در نفی وجود دیگران میبیند ؛ از مطرح شدن دیگران و اندیشه های دیگر شدیدا هراسناک است . موجودیت او همیشه از طرف حاکمیت استبدادی مورد انکار قرار گرفته است ؛او هم آموخته است که منکر موجودیت دیگران شود تا خودرا نمایان سازد . استبداد زده اگر نتوانست خودرا مطرح سازد ؛در پشت سر یک مستبد کوچولوی دیگر مخفی میشود و به بزرگنمایی از او میپردازد ؛در این مرحله ؛ناهنجاریهای اخلاقی دیگری هم به او اضافه میگردد . چابلوسی ؛ریا ؛دروغ ؛تملق ؛فرد پرستی؛شعار زدگی و دیگر ضایعات اخلاقی هم در رفتار او مشاهده میشود . استبداد زده ؛شدیدا از تکثر بیزار است ؛ او همتایان خودرا مییابد و در یک پوسته و اطاق سر بسته به تایید و تکریم یکدیگر میپردازند . از دیالوگ هراسان است ؛چون میپندارد باعث به رسمیت شناختن طرف مقابل میگردد . تاب تحمل منطق مخالف را ندارد . رفتار سیاسی او به نحوی تنظیم شده است که شخص یا تشکل سیاسی دیگری رسمی نشود . اوفقط خودرا رسمی میداند واز دیدگاه او ؛ دیگران غیر رسمی هستند . استبداد زده شدیدا به دنبال کسب قدرت است ؛ او چشم به مرکز دوخته است تا در یک بزنگاهی ؛قدرت مرکز را از آن خود سازد و از نظر روانی ارضا گردد و بدین سان استمرار استبداد را تداوم بخشد .تمرکز گهواره استبداد است و استبدادزده هم تمرکز گرا میباشد. از آزادگی و مناعت طبع بی بهره است و توان آن را نداردتا دیگران را در قدرت سهیم سازد؛ شدیدا انحصار طلب است .لازمه فرهنگ استبدادی؛ انحصار طلبی است ؛ انحصار قدرت و ثروت .استبداد برای بقای خود ؛در جامعه تحت سلطه ؛گسل تاریخی ایجاد میکند و جهل سیاسی را پرورش میدهد به همین دلیل ذهن استبداد زده از واقعیات تاریخی آگاهی ندارد ؛از ریشه و گذشته خود بریده است واز آینده دور نمایی ندارد . هر بار باید از صفر شروع کندو تسلسل دور باطل . به همین دلیل در ایران تکامل تاریخی اجتماعی صورت نگرفته است . تاریخ منحصر شده است به تکریم و ستایش از مستبدو بزرگنمایی های کاذب و داستان باستان .ذهنیت استبدادزدگی در همه زمینه ها در انسان ایجاد اشفتگی میکند .فلسفه و منطق به تصوف و عرفان تبدیل شده است و جایگزین تفکر و تعقل شده است .شخص استبداد زده در ایران با دگماتیسم مذهبی و انجماد فکری دست به گریبان است و بین قوانین زمینی و آسمانی سر گردان . با چنین اشخاصی نمیتوان متحد شد . لازمه اتحاد؛ شناخت و احترام متقابل میباشد و به رسمیت شناختن دیگری بر طبق معیارهای سیاست مدرن دنیای پیشرفته امروزی. تکثر ملی در ایران ؛یکی از نقاط قوت است که در مبارزه هم میتواند کار ساز باشد . لازمه پلورالیسم سیاسی در ایران آینده ؛ پلورالیسم در اپوزیسیون میباشد . اپوزیسیونهای دموکرات و سرنگونی طلب باید حول محور ارزشهای دموکراتیک ؛مناسب با ساختار سیاسی اجتماعی ایران ؛با هدف معین و از پیش تعیین شده که سرنگون سازی استبداد مذهبی میباشد ؛همبسته شوند و در گام بعدی استراتژی و تاکتیک مبارزاتی خودرا هماهنگ سازند . ملیتهای ایران؛ در کنگره ملیتهای ایران فدرال این امر مهم را انجام داده اند و بصورت متحد و یکپارچه؛اپوزیسیون قدرتمندی را شکل داده اندو نقشه راه را معین کرده اند و برنامه سیاسی خودرا برای ایران آینده اعلان کرده اند .نخبگان و روشنفکران ملیتهای مختلف از آنجا که تبیعیض و بیعدالتی را در جوامع خود؛ با گوشت و استخوان حس کرده اند ؛نسبت به دموکراسی و مساوات و عدالت اجتماعی درک بهتری پیدا کرده اند و مصمم تراز نخبگان سیاسی مربوط به ملت حاکم؛ در این زمینه گام نهاده اند و با توجه به تجارب مبارزاتی خود از عصر مشروطه تا کنون و بهره مندی از نیروهای منطقه ای و شناخت بهتر از تاریخ و جغرافیای ایران ؛نیروی بالقوه ای را فرم داده اند که میتواند نقش مهم و تعیین کننده ای در مبارزه ایفا کند . ما درد را یافته ایم و درمان آن را هم میدانیم . در عین حال که خاک پرستی نمیکنیم ؛ دلسوز ایران و ایرانی هستیم و خواستار عزت و کرامت تمامی هموطنان؛ و مصمم به آباد کردن ویرانه های ایران . به همین منظور فدرالیسم و پلورالیسم و سکولاریسم را سر لوحه کار خودقرار داده ایم ؛زیرا ؛تمرکز ؛انحصار طلبی ؛و مذهب را عامل عقبماندگی ایران میدانیم . از هموطنان جامعه فارس زبان هم میخواهیم دعواهای خودرا کنار گزارده و باتشکیل یک یا چند اپوزیسیون فعال و متحد به ما بپیوندند تا بصورت یک کنگره ملی ؛آلتر ناتیو عملگرا و مثبتی فرم بدهیم و اپوزیسیون از حالت انفعالی و واکنشی و گمگشتگی خارج شود وابتکار عمل را در دست بگیرد و به جای امضا جمع کردن و پتیشن پر کردن وسینه عریان کردن و شمارش تعداد زندانیان و اعدامیان ؛ به مبارزه اصولی و بنیادی پرداخته شود . تا بیش از این در جامعه جهانی خجل و شرمنده نباشیم .از منظر ما؛ دستگاه حاکمه در ایران آینده در بر گیرنده تمام طیف های مختلف سیاسی ایران خواهد بود وهمه نیروها باید آزادانه فعالیت داشته باشند. تمامی آرزوهای سیاسی و خواسته های اجتماعی که تا کنون تحقق نپذیرفته است و ۷۰سال است در حد شعارهای دست نیافتنی باقیمانده است؛ از قبیل:استقلال ؛نان ؛مسکن ؛آزادی ؛آبادانی ؛توسعه .عدالت و مدرنیته و تجدد ؛ همه بر اورده خواهد شد .ایجاد یک آلتر ناتیو قدرتمند؛ از ضروریات تاریخی میباشد که زمان مناسب تشکیل آن هم اکنون در خارج فراهم شده است . اگر در سازماندهی ان تعلل و تزلزل ایجاد شود و نتواند به موقع خودرا در صحنه پیکار سیاسی در ایران نمایان سازد؛و نتواند نظر مجامع بین المللی را به خود جلب کند ؛ضربه جبران ناپذیری به ایران و ایرانیان وارد خواهد شد و مسئولیت مستقیم آن برعهده کسانی خواهد بود که در این امر حیاتی تعلل ورزیده اند و مانع ایجاد کرده اند .در سیاست مدرن و دموکراتیک امروزی ؛منطق و استدلال حاکم است و عاطفه و احساس و کینه جویی جایگاهی ندارد .آرمان متعالی ؛انسانهای بزرگ میطلبد؛ باید از خود محور بینی و برتر بینی کاذب دست شست و به سوی یکدیگر دست دوستی دراز کرد و به سوی ایجادجامعه ای متعالی و آزاد گام نهاد. اگر این امر تحقق نپذیرد ؛به جهانیان نشان داده ایم که شایستگی ازادی و دموکراسی را نداریم .بدون تغییر و تحول به دموکراسی نخواهیم رسید . نباید از تحول و دگرگونی هراسناک بود .
فرامرز بختیار