تازه ها
Home / حقوق بشر / اعدام ؛ حق حیات و کیفر مرگ

اعدام ؛ حق حیات و کیفر مرگ

مقوله اعدام یکی از ناهنجاری های اجتماعی در ایران میباشد . برای اینکه بتوانیم در مورد این معضل سیاسی –اجتماعی پژوهشی انجام دهیم ؛لازم است تا به ریشه یابی و بر رسی علل و دلائل آن بپردازیم . یک پدیده را نمیتوان به تنهایی و انتزاعی و بدون در نظر گرفتن فاکتورهای تعیین کننده دیگر مورد بازبینی و تبیین قرار داد . مشکلات جامعه در هرکشوری در رابطه ارگانیک با یکدیگر میباشند و هر معضل اجتماعی میتواند معلول مشکلات دیگر و دلیل بزهکاری های دیگر باشد . در جوامع جهان سوم که وجود انسان و ارزش های انسانی در درجه دوم و سوم در اولویتها قرار میگیرد ؛حقوق انسانی هم پایمال میگردد و فدای ارزشهای دیگر میشود . اعدام در ایران ؛ ریشه در خشونت دارد . این خشونت از طریق حکومت و مذهب در ابران اعمال میگردد . باید ابتدا فرهنگ خشونت و زمینه های بروز آن مورد نفد و بررسی قرار بگیرد . با نگاهی مجمل به تاریخ و فرهنگ و فولکور مردم ؛ آثار بی احترامی و نزول شان انسانی ؛ در مواردی نمایان میگردد که زمینه ساز و بستر مناسب برای اعمال خشونتهای فیزیکی بعدی میگردد . نمونه هایی از فبیل ” چنانت بکوبم به گرز گران ” و یا ستایش از شخصی که خون تا زانوی اسب او بالا آمده بود و یا تمجید از اشخاصی که به سرزمین دیگران تجاوز کرده و پس از کشتار انسانهای همنوع ؛ با جواهرات و اشیائ قیمتی بازگشت نموده ؛ و یا افتخار به کتیبه ای که در آن اهورا مزدا سپاس داشته شده است که نیرو داده تا بینی و گوش انسانهای دیگر بریده شود ؛ در تاریخ کتبی و شفاهی ما زیاد است و به عنوان ارزشهای اجتماعی از آنان یاد میگردد .در ادبیات روز مره امروزی هم هرروزه جملاتی از فبیل : پوست تو میکنم و یا گوشت را میبرم ؛ زیاد در محاوره عوام میشنویم . ویا وقتی به عنوان و ابزار تفریح و شادکامی به تمسخر پوشاک و رفتار و لهجه وخوراک وشغل .و حرفه دیگر هموطنان میپردازیم ؛ به نوعی زمینه مساعدی برای اعمال خشونت های فیزیکی فراهم کرده ایم . اعدام چون بوسیله حکومت اعمال میشود ؛ از بعد قدرت به آن میردازیم . دولتها همیشه از تیرباران و اعدام به عنوان ابزاری برای ایجاد رعب و وحشت و خاموش کردن صدای اعتراضات ؛ استفاده کرده و میکنند .دیکتاتوری با ایجاد وحشت وارعاب پایدار میماند و به عنوان اجرای قانون ؛ از اعدام یاد میکند . در صورتیکه این قانون از طرف نمایندگان واقعی مردم و موافقت انان بوجود نیامده است . در کشوری که قوه قضائیه مستقل نیست و مراحل بازپرسی و تحقیق و استفاده از وکیل به آزادی صورت نمیگیرد ؛اعدام یک “قتل عمد ” میباشد که دولت برای انتقامجویی و حفظ قدرت خود از آن استفاده ابزاری میکند .اعدامهایی که در ایران صورت میگیرد هیچگونه توجیه قانونی ندارد . کسانی که به خاطر داشتن اندیشه سیاسی متفاوت از حکومت به دار آویخته میشوند ؛ هیچگونه جرمی انجام نداده اند و مستحق هیچگونه کیفری نمیباشند . اشخاص فرهمند و روشنفکری که طبق قوانین شریعه ؛ به جرم مرتد و مفسد اعدام میشوند ؛ چه بسا در کشورهای دیگر به عنوان روسا و دولتمردان مشغول به کار میباشند . از قوانین مملکت باید شریعت زدایی بشود . حکومت اسلامی حق نداردافراد جامعه را به جرم دارا بودن ایدئولوژی و اندیشه سیاسی مورد بازخواست قرار دهد چه رسد به آنکه حق حیات را از آنان سلب نماید . حق حیات شیرین ترین حق انسانها است که به این سادگی ها نمیتوان از آنان سلب کرد ؛تحت هیچ عنوان و هیچ قانونی .دولت برای انکه برای اعدام زمینه سازی کند ؛ ابتدا به برچسب زدن و انگ زدن میپردازد تا افکار جامعه را باخود همسو نماید و با استفاده از قدرت تبلیغات که منحصر به او میباشد ؛ جو سازی میکند . بیشترین اعدامها در ایران تحت برچسب “قاچاقچی مواد مخدر ” ؛و مخل “امنیت ملی ” و به نام حفظ “تمامیت ارضی ” صورت میگیرد ؛ که در این مقاله به انها پرداخته خواهد شد .
مواد مخدر در کشورهای ایران . ترکیه و افغانستان از قدیم ؛ بوسیله کشت خشخاش تولید میشده است و در گذشته ؛ قاچاقی به این نام صورت نمیگرفته است . نیروهای استعماری از تریاک به عنوان یک ابزار برای استیلای خود برآسیا استفاده کرده اند . در سال ۱۸۴۰ انگلیسیها در هندوستان ؛ تمامی مزارع پنبه و گندم را تبدیل به کشت خشخاش کردند و تریاک حاصله را به چین صادر کردند و زمینه اعتیاد چینیهارا فراهم کردند و در جنگی که بعد با چین کردند ؛ آنهارا شکست دادند و بابت غرامت ؛ بندر هنگ کنگ را از انها اجاره ۹۰ ساله کردند ؛ که همین چند سال پیش اجاره آن پایان یافت و آنرا به چینیها عودت دادند . در رابطه با ایران هم ؛ امریکائیها بعد از همپیمانی با ترکیه ؛ از ایران خواستند کشت تریاک را ممنوع کند و در عوض ترکیه آزاد باشد تا از تولید تریاک در آمد خوبی برای دولت ایجاد کند . امروزه هم تریاک مورد نیاز ایران در افغانستان کشت میشود و در لزای آن طلا و دلار از کشور خارج میگردد و هزینه جنگهای بنیادگرایان اسلامی تهییه میگردد . لابراتوارهای تهییه هروئین در نزدیکی مرز ایران برقرار شده اند و ایران با افغانستان توافق کرده است تا اجازه ترانزیت آن را به اروپا از طریق ایران بدهد وارد کردن تریاک به ایران در یک چنین ابعادی فقط از عهده سازمانهای دولتی بر میاید . جنگ تریاک ؛ قبلا هم به عنوان ابزاری در دست نیروهای استعماری ؛ در جنوب شرقی آسیا ؛ در کامبوج ؛برمه و تایلند که به مثلث طلایی معروف شد ؛ مورد استفاده قرار گرفت .دولت سرکوبگربه نام مبارزه با قاچاق مواد مخدر ؛ سالینه مبالغ هنگفتی از سازمان ملل متحد پول دریافت میکند و برای آنکه به انها اثبات نماید در قبال این پول ؛ اقداماتی هم انجام داده است ؛ چندین بلوچ بیگناه را که به جرم سیاسی –امنیتی در زندانها گروگان گرفته است در ملا عام به چوبه دار میسپارد .اصولا واژه قاچاق در زمانی مورد استفاده قرار گرفت که در ایران دولت متمرکز برفرار گردید و تجارت و بازرگانی را در انحصار خود قرار داد(Monopoly)؛ و به وارد کردن اجناس پرداخت . هرگاه فردی بدون وابستگی به دولت ؛ در مناطق مرزی ؛اقدام به وارد کردن اجناسی بکند ؛ از طرف دولت برچسب فاچافچی به او زده میشود و مستحق مجازات های سنگین . اگر تجار وابسته به دولت میلونها تن شکر وارد کنند اشکالی ندارد ؛ اما اگر یک هموطن شریف بلوچ یک کیسه شکر وارد کند ؛قاچاقچی است و مستوجب شدید ترین کیفر . قاچاقچیان اصلی ارز و طلا و ابزار شکنجه و جنگ افزار ؛ به ثروتهای ملیاردی دست یافته اند و در تهران آزادانه در برجهای خود زندگی میکنند ؛ اما یک هموطن کرد ما با مدرک لیسانس ؛ اگر یک صندوق اسباب بازی از کردستان عراق به کول خود بکشد و به کردستان ایران بیاورد؛ جان خودرا از دست میدهد و هدف گلوله تک تیر اندازان سپاه قرار میگیرد .برای حل این معضل اقتصادی ؛ باید بازار های مشترک در مناطق مرزی ایران ایجاد شود و تجار محلی آراد باشند به داد وستد بپردازند . گرده دوم ؛ به جرم مخل نظم وافدام علیه (امنیت ملی)؛ اعدام میشوند . در کشوری که حاکمیت ملی وجود ندارد ؛ هیچ چیز ملی نمیباشد و همه چیز دولتی است . در حقیقت دولت برای حفظ موجودیت خود ؛ اقدام به کشتن این جوانان میکند . مورد سوم که مهمترین و بیشترین اعدامها را شکل داده است ؛ برچسب و اتهام (تجزیه طلبی) است . با گسترش مبارزات هویت طلبانه به عنوان گفتمان سیاسی برتر و اندیشه نوین مبارزاتی در بین ملیتهای محروم ایران؛ جوانان ما در مناطق ملی بلوچستان ؛لرستان ؛کردستان ؛عربستان ؛آذربایجان و ترکمنستان به دنبال مطالبات معوقه خود میباشند و خواستار محرومیت زدایی و توسعه و آبادی سرزمینهای خود هستند . با شکست ایدئولوژیهای جهان شمول و شکست اسلام سیاسی در تمام رمینه های اقتصادی ؛اجتماعی و اخلاقی ؛ و با توجه به بحران هویتی در جامعه و عدم مشارکت سیاسی ملیتها در تصمیم گیریهای سیاسی ؛ اندیشه نوین هویت طلبی در ایران رشد تصاعدی پیدا کرده است و موجودیت حکومت تک زبانی ؛ تک ملیتی ؛ تک مذهبی را به مخاطره افکنده است .دولت مرکزی به جای حل مساله ملی ؛اقدام به پاک کردن صورت مساله کرده است و با اجرای اعدامهای فله ای از جوانان هویت طلب ؛ به ارعاب و ترور دولتی متوصل شده است .در ادبیات سیاسی جکومت اسلامی ؛ انسان آزاده و سر افراز بودن جرم محسوب میشود ؛ با هویت بودن و انقیاد ناپذیر بودن جرم است و همه باید تن به انقیاد و بردگی فکری بدهند تا از آسیب دولت در امان باشند .این اعدامها دنباله تیربارانهای دهه ۱۳۳۰ میباشند که سحرگاهان در زندان قصر تهران صورت میگرفت و ناله مرغان سحر راهم در آورده بود . قربانیان تیربارانها هم نحبگان و رجل سیاسی ایلات و عشایر بودند که تن به انقیاد دیکتاتوری نوین نمیدادند و در مقابل پروژه آسیمیلاسیون دولت نظامی جدید مقاومت میکردند و خواستار حفظ انجمنهای ایالتی و پلورالیسم سیاسی بودند . امروزه هم شاهد ادامه آن مبارزات میباشیم و این ۵۰۰ اعدام اخیر که صورت گرفته است ؛ همه اعدام شدگان متعلق به ملیتهای کرد؛عرب و بلوچ بوده اند . در واقع ملیتها قربانیان اصلی اعدامها میباشند و این ناهنجاریهای اجتماعی که امروزه ما دچار ان هستیم ؛ ریشه در ندانم کاریهای دولتهای گذشته دارد که شرایط و ساختار سیاسی را بدون توجه به ساختار اجتماعی ایران برقرار کردند .
چه باید کرد ؟ من فکر میکنم در درجه اول باید شخصیت انسان و ارزش انسان و حقوق انسانی را در جامعه ارتقا داد ؛ منظور انسان زنده است و حی و حاضر . این ارزش جوامع مدرن باید جایگزین ارزشهای سنتی جوامع عقبمانده گردد . ارزش انسان باید محور تفکرات قرار بگیرد و جایگزین پرستش قبور و استخوانها گردد .از قوانین شریعت زدایی گردد و اخلاقیات ارتقا پیدا کند در جامعه ؛ این امر به عهده دولت میباشد که آموزش بدهد ؛ اما چون دولتها در ایران تاخر فرهنگی دارند ؛ هیچگاه نتوانسته اند به امر آموزش همگانی و فرهنگی بپردازند . باید یک رنسانس فرهنگی ایجاد شود و تمامی سنتهای عرفی و مذهبی که عامل بازدارنده پیشرفت بوده اند دز جامعه مورد بازنگری و تجدید نظر قرار بگیرند . فرهنگ انتقادی ارتقا پیدا کند . حریم انسانها مورد احترام قرار بگیرد . قدرت لایزال دولت مرکزی محدود گردد و از لگام گسیحتگی آن جلوگیری شود و با یک ساختار غیر متمرکز ؛ توزیع ثروت و قدرت در ایران صورت بگیرد و توسعه متوازن استانها و اولویت استانهای محروم در ساختار های زیر بنایی و تفکیک قوای سه گانه و استقلال قوه قضائیه در راس توجهات قرار بگیرند .با توجه به اینکه دستیابی به همه این موارد فوق الذکر در ساختار حکومت اسلامی میسر نمیباشد؛ باید ابتدا یک حکومت دموکراتیک جانشین این دیکتاتوری مذهبی گردد تا به اهداف عالیه انسانی خویش برسیم .
حزب لرستانات
فرامرز بختیار

بیشتر بخوانید:

دموکراسی پارلمانی و سابقه آن درایران

در قانون اساسى مشروطه, براى جلوگیرى از خود کامکى پادشاه و مشارکت مردم در اداره …