الیناسیون و ایزولاسیون اجتماعی
الیناسیون یک مفهوم جامعه شناختی میباشد و به معنای از خود بیگانگی اجتماعی است ؛ به شرایطی گفته میشود در روابط اجتماعی ؛ که میزان پذیرش انسان در جامعه میزبان کمتر باشد .و ارزش های جامعه و محیط زندگی همگانی نشده باشند و بین افراد جامعه یک فاصله فرهنگی و رفتاری موجود باشد .این پدیده هنگامی صورت میگیرد که شخص به محیط جدید مهاجرت میکند .
نقش استبداد داخلی در ایجاد این پدیده
در کشورهای کثیر المله ؛ از جمله ایران که قدرت در انحصار یک ملت میباشد ؛ افراد متعلق به ملیتهای دیگر مورد تبعیض و محرومیت قرار میگیرند که نتیجه آن فقر و بیکاری وعدم دسترسی به امکانات آموزشی و بهداشتی و رفاهی برای محرومان میباشد . برای فرار از این وضعیت موجود ؛ این افراد ناچار به کوچ اجباری در داخل کشور خود ؛ به طرف شهرهای بزرگتر و مرکز استانها میگردند و دچار پدیده الیناسیون و بیگانگی میگردند . این عدم تعلق به جامعه جدید ؛باعث ناهنجاری های رفتاری میگردد و از نظر روانی و شخصیتی لطماتی به شخص مهاجر وارد میسازد .افراد متعلق به اتنیکهای غیر فارس ؛ در کشور خود همواره مهاجر و پناهنده و غریب و بی زبان و در غربت بوده اند و نسبت به سرزمین آبا و اجدادی خود دردلتنگی به سر برده اند. . در مهاجرت ؛ انسان باید دگر دیسی پیدا کند و دگر نمایی کند . از فرهنگ و هنجارهای اجتماعی خویش دوری جوید و خودرا مقلد دیگران سازد . این اعمال باعث لطمه به شخصیت انسان میشوند . یک حالت روحی ناپایدار و متلاطم حاصل میشود و تعادل اخلاقی و روحی را بر هم میزند به خصوص در مورد نو باوگانی که باید با زبانی نا آشنا در محیط جدید؛ با لباسی جدید؛ مدرسه را هم اغاز کنند ؛ بیشتر در معرض تاثیرات مخرب این پدیده قرار میگیرند . الیناسیون زمانی شدت پیدا میکند که فرد نورسیده و مهاجر به راحتی در جامعه پذیرفته نشود و مورد تایید و قبول واقع نگرددد . این حالت عدم پذیرش؛ به این دلیل است که پیشداوری های منفی و نگرش های غلطی. نسبت به اتنیک مهاجر در جامعه میزبان نهادینه شده است و نوعی نگرش نژاد پرستانه و بیگانه ستیزی و خود برتر بینی درفرهنگ آموزشی و ادبیات کتبی و شفاهی جامعه هم وجود دارد. فرد مهاجر چون از مناطق محروم پیرامونی کشور نقل مکان کرده است ؛باالطبع از منابع مالی کمتری بهره مند میباشد و خودرا در مقام مقایسه با ساکنین بهره مند از منافع اقتصادی ؛ پائین تر احساس میکند و مشکلات بیشتری بر سر راه او برای تشکیل زندگی جدید در جامعه جدید وجود خواهد داشت .در اغلب کشورهای جهان سوم که از تکثر ملی برخوردار هستند و با شیوه متمرکز اداره میشوند و توسعه متوازن صورت نگرفته است ؛مهاجرت داخلی صورت گرفته است و باعث انفجار جمعیت در شهرهای بزرگ شده است و مشکلات عدیده ای به وجود اورده است .
مهاجرت داخلی Internal Migration
مهاجرت ؛در درون یک واحد ژئوپولیتیک میباشد و انگیزه آن فقر اقتصادی میباشد. در کشورهای پیشرفته اروپایی که به شیوه دموکراتیک و فدرال اداره میشوند؛ تمام استانهای کشور همسان رشد و توسعه یافته اند و کلان شهر وجود ندارد ؛ برای مثال در المان فدرال که جمعیت آن از ایران بیشتر است ؛(۸۰ملیون نفر )؛ و مساحت آن یک پنجم ایران میباشد ؛شهر چند ملیونی یافت نمیشود. پایتخت ان برلین ؛دارای جمعیتی کمتر از یک ملیون بود ؛ بعد از فرو ریختن دیوار برلین و برداشتن مرزها جمعیت ان افزایش یافت و به یک ملیون نفر رسیده است . در صورتیکه درآ سیا و امریکای لاتین ما شاهد شهرهایی باجمعیت های ۱۰-۱۵ ملیون نفری هستیم . جمعیت شهرها؛ نسبت معکوس دارد با میزان پیشرفت کشورها . بزهکاری ؛ بی قانونی ؛ جرائم ؛ دزدی و جنایت در این کلان شهرها رشد زیادی دارد که باعث میشود دولت هزینه و نیرو و انرژی را که باید صرف آموزش دادن به شهروندان بکند ؛صرف مبارزه با این ناهنجاریهایی بکند که خودش مسبب ان بوده است . دولت مرکزی به جای ریشه یابی و حل این معضل اجتماعی ؛با تکیه بر سرکوب و تقویت نیروی انتظامی و پلیس ؛ یک خشونت اجتماعی گسترده ای را دامن میزند .که نه تنها موجب کاهش جرائم نمیشود بلکه باعث تشدید خشونت روانی و ازدیاد جرائم ؛ توسعه زندانها ؛ سرگردانی در راهروهای دادگاهها ؛ رشد فساد ؛ احتکار و گرانفروشی ؛ دزدی و نزاع های خیابانی؛ چاقو کشی وقتل؛ اعدام ؛ شکنجه ؛ شلاق وخشونت کلامی و پر شدن زندانها و ازدحام و ترافیک و آلودگی صوتی وآلودگی هوا ؛اعتیاد؛ قاچاق ؛ فحشا ؛ وآلودگی میحط زیست میگردد. با توجه به روانشناسی اجتماعی ؛ هر گاه انسان از محیط کوچکتر به محیط بزرگتری .کوچ میکند تمایل بیشتری پیدا میکند برای بی قانونی و تخلف و بزهکاری ؛و این امریست که در تهران امروزه شاهد ان هستیم . در کنار این رشد بی رویه جمعیت ؛ارزشهای غلط اجتماعی و سرمایه داری لگام گسیخته و روحیه کاسبکارانه و تفاخر به مالو چشم وهمچشمی و تلاش برای مال اندوزی؛ باعث شده است تا انحطاط اخلاقی در جامعه حاکم گردد.افزایش اعدامها توسط دولت ؛جرائم را کاهش نداد ؛چون دولت بر مبنای زور و ایجاد ارعاب ؛ به حل مشکلات میپردازد و از ریشه یابی مسائل و نگرش علمی به معضلات اجتماعی عاجز است و هدفش حفظ قدرت و تراکم ثروت میباشد .
.رشد خودخواهی ها و منفعت طلبی و زیاده خواهی؛ به معنویات جامعه صدمه میزند و باعث گمگشتگی انسانها میشود
و یک گسل اجتماعی عمیقی بین اقلیت دارا و اکثریت ندار جامعه ظهور میکند .این عوارض اجتماعی باعث تشدید پدیده الیناسیون و افزایش بیگانگی و حتی خصومت بین افراد جامعه میگرددو انسانها نسبت به یکدیگر و سرنوشت یکدیگر بی تفاوت میگردند. وجود سالانه ۳۰۰ هزار نزاع خیابانی و آمار بالای طلاق؛ موید این موضوع میباشد. از عوارض نا مطلوب الیناسیون ؛ احساس بیهودگی و پوچی و طرد شدگی و تنهایی در جمع میباشد .مردم مجبورند در انقیاد دولت باشند و به تکریم دیکتاتور بپردازند . هیچگونه نهاد و انستیتوهای اجتماعی وجود ندارد تا مردم مشارکتی در آنها داشته باشندو احساس تعلق و موجودیت سازنده داشته باشند .
نقش استعمار خارجی در ایجاد این پدیده . اجمالا به چند نکته میپردازیم :
۱- حمایت از استبداد داخلی و دولتهای متمرکز تک ملیتی در جوامع کثیر المله؛ از سیاستهای تمدن صنعتی غرب میباشد . آنها در حالیکه سیستم کار آمد فدرال و سوسیال دموکراسی را برای اداره امور خود انتخاب کرده اند در کشورهای توسعه نیافته تحت هژمونی خود ؛ از سنترالیسم و دیکتاتوری حمایت میکنندو با نادیده انگاشتن بافت اجتماعی و اتنیکی کشورها باعث استمرار استبداد میگردند .
۲- – در رابطه با سیاستهای اقتصادی ؛اقتصاد تولیدی را از بین میبرند و وابستگی به محصولات خودرا جایگزین آن میکنند . این امر باعث افزایش واردات و بستر سازی برای زندگی انگلی در شهر ها میگردد . در نتیجه کشورهایی که زمانی قطب دامداری و تولیدات غذایی بودند؛ ناچار میشوند گندم و لبنیات و گوشت مصرفی خودرا وارد کنند و گاها به آن افتخار هم بکنند .این امر باعث هجوم بی رویه خیل بیکاران صنعت کشاورزی و تولید کنندگان سابق به شهرها میگردد . صادرات به صورت تک محصول است که عمدتا مواد اولیه وانرژی سوختی است ؛ اما واردات در حجم وسیعی از دستمال کاغذی گرفته تا کارخانجات دست دوم و مستعمل میباشد .
۳- – کنترل رسانه های گروهی به نفع تبلیغات برای طبقه حاکم ؛ تکریم و ستایش از قدرت دولت مرکزی و منحرف ساختن افکار عمومی جامعه از واقعیات و پرداختن به مسائل حاشیه ای و معلول ها و کتمان دلائل و ریشه ها .
۴- تشویق تجمل گرایی و زندگی لوکس و برج نشینی در شهرهای بزرگ که باعث افزایش واردات لوازم خانگی و تزئینات داخلی ؛ لوازم آرایشی و اتومبیل و البسه؛ لوازم الکتریکی ؛دیوار پیش ساخته و دستیگره درب ؛ وان حمام و غیره میگردد.
۵- تغییر ا لگوی رفتاری و ایجاد ارزشهای کادب در راستای وابستگی به تولیدات سرمایه داری صنعتی .
ملاحظه میکنید که همه پنج موردفوق ا لذکر ؛ در مهاجرت و انفجار جمعیت شهر ها نقش داشته اند و در نتیجه آن ؛ ۱۴ ملیون مصرف کننده در تهران هر روز به دنبال نان و تخم مرغ و گوشت یخی وارداتی سرگردان هستند .
راهکار:
برای برون رفت از این معضل؛ باید ابتدا به عمران و آبادی مناطق محروم پرداخت تا موازنه و تعادل با مناطق بهره مند برقرار شود و مهاجران تشویق شوند به سرزمینهای خود بازگردند . امکانات مسکن و ایجاد حرفه و تکامل تکنیکی در مناطق پیرامونی ایجا شود . تولید؛ به عنوان یک ارزش اجتماعی شناسانده شود و دولت در امر تولید؛ تسهیلات در اختیار مردم قرار دهد تا پروسه بازگشت و مهاجرت معکوس به ارامی تحقق پذیرد .دولت راه حل را در این دانست که محل پایتخت را عوض کند؛اما اینهم راه حل اصولی و زیر بنایی نمیباشد . باید تحولات بنیادی صورت بگیرد . تنها با توزیع عادلانه بودجه مناطق محروم و عمران و سازندگی این مناطق است که میشود مهاجرت معکوس را شروع کرد . مردم را باید در مسولیت ها و تصمیم گیریها سهیم کرد تا احساس بیهودگی نکنند و نسبت به سرنوشت خود و شهرستانهای خود احساس مسئولیت کنند . مردم مناطق مرزی باید مراکز تبادل کالا ایجاد کنند و قطب های اقتصادی تاسیس کنند تا اقتصادهای محلی رشد و توسعه پیدا کند . در مرزها مراکز تجاری ایجاد شود برای صادرات تولیدات استانی به کشورهای همجوار . بطور کلی ؛ مردم هر منطقه بایدآزادانه و بدون تشویش با توجه به شرایط اقلیمی و استعدادهای محیط زندگی خود ؛ به تولید وتجارت و تبادل کالا بپردازند . دولت هم نقش سرکوبگری رها کند و در کنار مردم مناطق قرار بگیرد. به امید آن روز.
فرامرز بختیار اکتبر ۲۰۱۴