تازه ها
Home / حقوق بشر / فاشیسم مُشرف به موت

فاشیسم مُشرف به موت

شوینیسم، ریشه‌های عمیق و دیرپایی در فرهنگ و ادبیات فارسی از عصر اساطیری و داستان‌های کهن گرفته تا دوران تاریخ مکتوب و آشکار دارد. در این اساطیر، غیرفارس‌ها مدام به عنوان دیو و اهریمن شناخته شده‌اند. در تاریخ مکتوب نیز هخامنشیان خود را دارای فره ایزدی و دیگران را بدشگون و نحس شمرده‌اند و داریوش پیکر گئوماته را به زیر پایش انداخته و کتیبه‌ای از آن به یادگار می‌گذارد.

بعدها نیز در شاهنامه‌ی فردوسی این شوینیسم، عظمت‌طلبی، خودبرتربینی و متفاوت انگاشتن خود از دیگران به نقطه‌ی اوج رسیده و سرتاسر شاهنامه و اندیشه‌ی نگارش آن نزد فردوسی بر مبنای تحقیر ملل و خلق‌های دیگر و غیرفارس‌ها شکل گرفته است.

در گذشته‌های دور و در دوره‌های اساطیری و تاریخ خونبار بشریت، رگ و ریشه‌ی شوینیسم و عظمت‌طلبی در میان اغلب ملت‌ها به ویژه آنهایی که سودای اشغال خاک دیگران را در سر می‌پرورانده‌اند، وجود داشته و این امر منحصر به ملتی خاص از جمله فارس‌ها نبوده است. لیکن در دوران معاصر و به ویژه پس از جنایات و فجایع هیتلر و موسولینی و به دنبال وحشیگری‌های رضاخان و آتاتورک، شوینیسم دیگر در نزد تمامی ملت‌های جهان تبدیل به امری مذموم و ناپسند گردیده و قاطعانه رد شده است و هر ملتی که ذره‌ای هر چند ناچیز از سیمای شوینیستی و فاشیستی از خود بروز دهد، تمامی ملت‌ها و خلق‌های دیگر متفقاً در برابر آن می‌ایستند.

آنچه که مایه‌ی حیرت و شگفتی می‌باشد، این است که در میان ملت فارس هنوز ریشه‌های شوینیسم بسیار عمیق و مستحکم بوده و این تفکر که خود را با تحقیر ملت‌های دیگر تعریف می‌نمایند، در آنها بسیار نیرومند است. هنوز این اندیشه‌ی پوسیده و متحجرانه‌ در میان آنها وجود دارد که می‌گوید من ایرانی (به معنای فارس) ملتی هستم که مانند ترک و کرد و عرب و بلوچ و لر و گیلک و … عقب‌مانده نیستم. به ویژه اکنون که صدای اعتراض ملیت‌های غیر فارس در ایران رساتر شده و مبارزات ملیت‌های کرد، ترک، بلوچ، عرب، لر و … نیرومندتر و منسجمتر گردیده، اهانت‌های شوینیستی آنان نیز ریشه‌ای‌تر، شدیدتر و بیشرمانه‌تر شده است.

هر روز از یک گوشه‌ و در نهایت ناتوانی و عجز فکری، به یکی از ملیت‌های ایران توهین می‌کنند که این خود بیانگر درماندگی و استیصال فاشیسم است که در تلاشی مذبوحانه‌ جهت جلوگیری از فروپاشی توهماتش، به اطرافیان خود پرخاش می‌کند.

البته تمامی آحاد ملیت فارس اینگونه نیستند و نمی‌توان این اشتباه را مرتکب شد که تمامی اعضای یک ملت را فاشیست خواند، لیکن آزادیخواهان فارس قبل از هر کس دیگری موظفند که این فاشیسم را محکوم نمایند، همچنان که در آلمان نیز خود آلمانی‌ها پیش از هر کس دیگری، ظهور گروه‌های نازیستی را محکوم می‌کنند.

کریم پرویزی

بیشتر بخوانید:

دموکراسی پارلمانی و سابقه آن درایران

در قانون اساسى مشروطه, براى جلوگیرى از خود کامکى پادشاه و مشارکت مردم در اداره …