نزدیک به یک قرن است که” لر” این نام درخشان در پهنه ایرانزمین زنگار به رخ گرفته است
نامی که در تمام ادوار تاریخ نشان بزرگی و رشادت بوده است
مردمی اصیل که هیچ نانجیبی گام به دشتها و سرزمینهایشان نگذاشت
مردمی با سخاوت که با بذل جان و مال همیشه یار و یاور دیگر مردمان این دیار بوده اند
ما فرزندان و وارثان این نام برزگ هستیم هرچند که فرزندان ناخلفی هستیم
چون رسم برادری و گوُگری را فراموش کردیم
چون دیدیم مردم سرزمینم تشنه بر سر چشمه های خشکیده شیون میکنند در مقابل غارت آب سکوت کردیم
چون حس کردیم با نفت زیرپایمان چرخ یک کشور و اقمارش میچرخید اما در برابر له شدن برادرانمان زیر این چرخها دم برنیاوردیم
چون ظلم و ستم را از اعماق وجود حس کردیم اما چشمان خود را بستیم
چون فرزندان خود را بمانند خس و خاشاکی هویت گریز جدای از درخت تناور” لر” پرورش دادیم
چون توهین های سیتماتیک و جهت دار از طریق رسانه های فاشیستی را حس کردیم اما مستاصل و درمانده تنها به طنز تلخ آن لبخند زدیم
چون بقدری در سستی و رخوت بسر میبریم که هراز چند گاهی همسایگان نامروت به قسمتی از تاریخ هویت و فرهنگ ما دست درازی میکنند تا ناداشته های خود را جبران کنند
چون دست در دست هم دادیم تا دیگران رفاه و آبادانی را تجربه کنند و خودمان فقر و محرومیت را بچشیم
چون روزی ستونهای قدرت و حاکمیت این سرزمین بودیم اما سالها دیدیم و تجربه کردیم که در معادلات و محاسبات نوکیسگان نادیده گرفته میشویم اما خط بطلانی بر معادلات آنها نکشیدیم
و زمانی که اندک غیرتمندانی از همتبارانمان کورسویی شده اند و در تلاش برای رهایی ما از چنگال تاریکی میجنگند آنان را آماج نیش و کنایه ها قرار دادیم
.
.
.
کمی بخود بیاییم که نوشداروی بعد از مرگ نباشیم
نیاید روزی که در لابلای برگهای تاریخ پنهان شویم و نام بزرگان را بکوری ببریم